ولادت
حضرت آیت الله العظمـى آقاى حاج سیدعلـى حسینـى خامنه اى
در سال 1318 در شهر مقـدس مشهد پـا به عرصه وجود گذاشت. خانـواده وى از روحانیون
معتبر به شمار مىآمدند, پدرش آیه الله آقـاى حـاج سیـدجـواد از مجتهدیـن و علماى
محتـرم مشهد بـود که سالهاى طـولانـى صبحها در مسجد گـوهرشاد و ظهرها و شبها در
مسجد بـازار مشهد, اقـامه جمـاعت مـى نمود. جد ایشان آیه الله سید حسیـن خامنه اى
از علماى آذربایجانى مقیم نجف بود. وى قبلا در محله[ خیابان] تبریز اقامت داشت,
سپـس به نجف اشرف سفر کرده و در آنجا به درس و بحث اشتغال ورزیـده بـود. وى مردى
پـرهیزکار و اهل علـم و تقـوى و زهـد بـود که عمرى را با قناعت گذرانده بود. مادر
ایشان , دختر آقا سیـدهاشـم نجف آبادى (میردامادى) است که از علماى معروف مشهد
بـود. وى زنـى پاکـدامـن و آشنا به مسـائل اسلامى و متخلق به اخلاق الهى است.
دوران کودکى
دوران کـودکى باتربیت پدرى بسیارمراقب امابه شدت مهربان و
دوست داشتنى و مادرى مهربانتـر , در نهایت عسرت و تنگدستـى باحاصلـى از زى طلبگى
قرین بود. حضرت آیه الله خامنه اى در ایـن باره مى گویند[ :دوران کودکى ما بسیار
در عسرت مـى گذشت, خاصه که کـودکـى مـن مصادف با ایام جنگ نیز بود. با اینکه مشهد
در کرانه جنگ واقع بـود و همه چیز نسبت به شهرهـاى دیگـر کشـور در آن ارزان و
فـروان بــود, معهذا وضع خانواده ما به طورى بود که ما حتى همیشه نمى توانستیـم
نان گندم بخوریم و معمولا نان جـو مى خـوردیـم, مـن شبهایى از کودکى را به یاد
مـىآورم که در منزل شام نـداشتیـم و مادر با پـول خـردى که بعضى از وقتها
مادربزرگـم به مـن یا یکى از برادران و خواهرانم مـى داد, قـدرى کشمـش یا شیـر مـى
خـریـد تا با نان بخـوریـم... منزل پدرى من که درآن متولد شده ام (تا 4 ـ 5 سالگى
من) یک خانه حدود 60 ـ 70 مترى در محله اى فقیرنشیـن در مشهد بـود که فقط یک اطـاق
داشت و یک زیـرزمیـن تاریک و خفه].
تحصیلات
معظم له تصـدیق ششم را دور از چشـم پـدر با رفتـن به کلاس
شبانه دریافت مـى دارد و سپـس مخفیانه در کلاسهاى دبیرستان نام نـویسـى کرده, و
دوره متـوسطه را طى دو سال به صـورت جهشـى مى خـوانند و دیپلم مى گیرند. از نظر
علـوم اسلامى در همان مـدرسه ادبیات عرب را شروع مى کنند.و سپس در چهارده سالگى به
مدرسه علوم دینیه[سلیمان خان] مى روند و ادبیات عرب را در آنجا به پـایان مـى
رساننـد. شرایع را هـم در درس پـدر شرکت مى کنند و هنگامـى که به کتاب حج مى رسند,
پدر به ایشان مـى گـویند که در درس شرح لمعه که مبحث حج رسیده بـود شرکت کنند و
هـم مباحثه با برادرشان, حاج سید محمـد آقا بشـوند. بعد از مدرسه سلیمان خان به
مدرسه علوم دینیه نواب مـى روند و سطح را به پایان مـى رساننـد. پـس از آن در دروس
خارج مرحـوم آیه الله العظمى میلانى شرکت مـى نمایند, و ایـن کـم نظیر بـود که
جـوانـى در سـن 16 سالگـى بتـوانـد در درس خـارج شـرکت نماید.
تدریس
ایشان تدریس را از اولیـن روزهاى طلبگى رسمى, یعنى
بلافاصله بعد از تمام شدن دوره دبستان شـروع کرده و اولیـن تدریس ایشان کتاب امثله
یا صـرف میـر بـوده که بـراى دو شاگـرد بزرگسـال از روضه خـوانهاى مشهد تـدریـس
مـى نمـوده انـد و تا سال 1337 که در مشهد بوده, کتابهایى از قبیل : صرف, نحو,
معانى, بیـان, اصول و فقـه تدریس مى کرده اند. و در قـم هـم در کنار دروسى که مى
خوانده انـد, تدریـس نیز مى کرده اند. پـس از برگشتـن از قـم به مشهد, (در سال
1343) تـدریـس یکـى از برنامه هاى اصلى و همیشگى ایشان بـوده و در طـول ایـن سالها
(تا 1356)تفسیـر و عقـایـد سطـوح عالیه, (مکاسب و کفـایه) تـدریـس مى کرده اند. و
هـم اکنون درس خارج ایشان کانـونـى گرم براى طالبان علـوم آل الله مى باشد.
اساتید
معظم له دروس سطح را نزد اساتیدى چـون آقاى علـوى, آقاى
مسعود, پـدر بزرگـوارشان, مرحوم آقا میرزا احمد مدرس یزدى, مرحـوم آیه الله حاج
شیخ هاشـم قزوینـى (که ایشان از شاگـردان مـرحـوم آقا میرزا مهدى اصفهانـى و اهل
ریاضت و مـدرس درجه یک مشهد و بسیار مرد محترم و ملا و معروف بودند و در بیـن خواص
مشهد مرد آزاده و روشـن ضمیرى بـودند, به خصـوص در نزد اهل علـم) به مدت پنج سال و
نیـم خوانده اند. درس خارج را هم نزد اساتیدى چون: مرحومآیه الله العظمى
میلانى(ره) آیه الله حاج شیخ هاشم قزوینى و درس فلسفه را نزد آیه الله میرزا جواد
آقا تهرانى خوانده و ایشان کتاب منظومه و مطالب مرحوم حاج ملاهادى سبزوارى رادرس
مى گفته و ردمى کرده اند, که در حقیقت این درس منظومه ایشان رد منظومه بوده و پس
ازمدتى بنا به پیشنهاد یکى از دوستانشان به درس آقاشیخ رضا ایسى که در مشهد ملاى
قدیمى و فاضل و حکیـم و خیلى هـم معتقـد به حکمت بـوده شـرکت نمـوده اند.
عزیمت به نجف و قم
ایشان پـس از درک محضر اساتید بزرگـوار ایران به نجف رفته
و در درسهاى آیات عظام :حکیـم, خـوئى, شـاهـرودى , آقا میـرزابـاقـر زنجانـى,
مـرحـوم میرزا حسـن یزدى و آقاسیـد یحیـى یزدى شـرکت نموده اند. معظم له در شرح
زندگانى خـود فرموده اند[ :اما در بین همه ایـن درسها یکى از درس آیه الله حکیـم
خیلى خوشـم آمد, به خاطر سلیس بـودن و روانى اش و با نظرات فقهى خیلى خـوبى که
داشت و یکى هـم درس آیه الله آقا میـرزا حسـن بجنـوردى که در مسجـد طـوسـى درس مى
گفت و از درس ایشان هـم خوشـم آمد, تا اینکه تصمیم گرفتـم در نجف بمانم لذا به
پـدرم نامه نـوشتـم که اگر مـى شـود مـن اینجا بمانـم, اما پـدرم مـوافقت نکرده
بنابرایـن آمدم مشهد و بعد از مدتى راهى قم شدم و در قـم تصمیم گرفتـم همه درسها
را ببینم تا هر کدام را پسندیدم به همان درس بروم, که همیـن کار را هم کردم و از
میان همه آن درسها, یکـى از درس امام و بعد از آن درس آیه الله آقامرتضـى حاج شیخ
و دیگرى درس آیه الله العظمـى بـروجردى را مى رفتـم, و در درس فقه و اصول امام هـم
مستمرا شرکت مى کردم. در قسمت فلسفه هم یک مقدار از اسفار و یک مقـدار هـم شفا را
از درس علامه طبـاطبـایـى استفـاده کردم ].